در ( كشف الغمه ) از قاسم بن عبدالرحمن روايت كرده است كه گفت من زمانی که بـه بـغـداد رفـتـم، زيدى مـذهـب بـودم. روزى در بـغـداد بـودم، ديـدم كـه مـردم در حـركت و اضـطـرابـنـد بـعـضـى مـى دوند و بعضى بالاى بلنديها مى روند و بعضى ايستاده اند، پرسيدم : چه خبر است ؟ گفتند: ابن الرضا! ابن الرضا! يعنى حضرت جواد پسر حضرت امـام رضـا عليهما السلام مى آيد. گفتم به خدا سوگند كه من نيز مى ايستم و او را مشاهده مى كنم، پس ناگاه ديدم كه آن حضرت پيدا شد و سوار بر استرى بود من با خود گفتم لعـن اللّه اصـحـاب الا مـامـة؛ يـعـنـى دور باشند از رحمت خدا گروه اماميه به خاطر اینکه اعتقاد دارند كـه خـداونـد اطـاعـت ايـن جـوان را واجـب گـردانـيـده. تـا ايـن خيال در دل من گذشت حضرت رو به من كرد و فرمود:
يـا قـاسـم بن عبدالرحمن ! ( اَبَشَرا مِنّا واحدا نَتَّبِعُهُ اِنّا اذا لَفى ضَلالٍ وَ سُعُرٍ ) .(سوره قمر آیه 24 : ترجمه و تفسیر آیه: قوم ثمود، حضرت صالح پيغمبر عـليـه السـلام را تكذيب كردند و گـفـتند آيا از آدمى كه از جنس ما است و یک نفر است و هيچ دارودسته و حشمى ندارد پيروى كنيم؟ يعنى پیرو شخصى نشويم كه فضلى و مـزيـتـى بـر ما ندارد و بى كس و بى يار و بى خويش و تبار است به درستى كه اين هنگام كه متابعت او كنيم در گمراهى و آتشهاى سوزان خواهيم بود)
دوباره در دل خود گفتم كه او ساحر است ، ديگر باره، امام جواد عليه السلام رو كرد به من و فرمود:
( ءَاُلْقِىَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذّابٌ اَشِرٌ ) .(سوره قمر آیه 25، ترجمه: آيا از میان ما، وحی بر او القا شده است و حال آنكه در ميان ما برتر از وى يافت مى شود؟ نه چنين است كه وحى مختص باشد به او بلكه او درغگو است و خودپسند و متكبر)
آن وقـت كـه حـضـرت از خـيـالات مـن خـبـر داد مـن اعـتـقـادم كـامـل شـد و اقـرار بـر امـامـت او نـمـودم و اذعـان نـمـودم كـه او حـجـة اللّه اسـت بـر خـلق خدا.
ترجمه ( كشف الغمه ) 3/216
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر